worn out faces...

ساخت وبلاگ

اشتباه می کنی 'ب' جان..

متنفر نیستم. هیچکس از جانش متنفر نمیشه و اون جان من بود. من، شاید از خودم، بابت زندکی تو فانتزیه توی سرم، بابت تصور اینکه قرار نیست هر چیز نشدنی تا ابد نشه، بابت گول زدن خودم، اینکه سال ها زندگی هر دومون رو کنترل کردم.. شاید از خودم متنفرم اما از اون نه..


و نه، باز هم اشتباه می کنی، من اون رو ب عنوان بخشی از گذشته م پذیرفته م..

و نه. همین لحظه، برای لحظه ای اطمینانم لرزید.. شاید درست میگی.. درست میگی؟ آره؟

نپذیرفتم ک نمی تونم کامل بگذرم؟ بخاطر همینه نمی تونم پیامارو پاک کنم؟ ک ویس میل ها رو، صداش رو، حتی صداهای اون اواخر رو ک گاهی قاطیشون خمیازه بود، ک بی حوصلگی، ک صداش خبر از تسلیم روزمرگی شدن می داد، ک خبر از مثل_بقیه_آدمها شدن، که.. حتی اون ها رو نمی تونم. و نه. یکچیز رو می دونم. اینکه من اونجام ک حتی اگر پاک نمی کنم حداقل بازشون نمی کنم. ب هیچی گوش نمیدم. می دونم ک خسته شدم. من از دستگاه شوک بودن خسته شدم. خسته شدم از دی سی بودن. خسته شدم ک تو این یکسال اخیر، هر بار دیدم جلوی چشمام داره میمیره، دوست داشتنه، فرق داشتنه، کسی ک من انتخاب کردم چون متفاوت بود داره میمیره.. خسته شدم از اینکه مجبور شم چنین لحظاتی دو کف دستم رو روی سینه ش بگذارم و به عقب هلش بدم. که ولتاژ مستقیما ب قلبش بره و دوباره بتپه.. ک برگرده ب زندگی با من. 

از سوم شخص بیا ب دوم..

و تو باید روی پای خودت بایستی دوستم. بعد اینهمه سال، دوست خطاب کردنت.. حتی نمی دونم چه حسی دارم. و تو مردی بودی ک ب قول کردبچه، کسره ی نسبت نداشتی.. و نداشته باش. رو پاهای بلند خودت بایست. پروسه ی فراموش کردن جزییات بدنت شروع شده.. پاهات رو ب ندرت ب یاد دارم. هیچ تصوری از کف پاهات ندارم.. اما خال رو دستت یادمه.. هنوز خیلی مونده فراموشی بالا بیاد و مثل مه از پایین کم کم محو کنه و ذره ذره بالا بره...و دارم فکر می کنم چقدر دیگه زمان نیازه تا برسه ب موهات... اما من پذیرفتمت. تو گذشته ی منی. تنها منم ک می دونم چند ساله، چند ماه و چند روز و چند ساعت. نفهمید کسی، حتی تو. فقط کاش بپذیرم ک این سال ها، خودم.. 

عکسی از اون خیابون ک چتر داشت گذاشتی. ک بگی یادته قرار بود ببریم اونجا؟ و قراره الان، عصر جمعه ابری گیلان، وقتی وسط پذیرایی دراز کشیدم و تنهایی ب هی یو گوش میدم، قراره چ واکنش ب اون چترها داشته باشم؟ ندارم. هیچ. 

زندگی کن، با آدم های جدید آشنا شو، دوباره خاطره بساز. با سبز، کلاغ، آرمانی، نون خامه ای، مایو، کت، آیفون، صندل، مرتضی، ارنستو ساباتا، .. 

بنگ!


عشق یعنی ب تخم ماهی ها.....
ما را در سایت عشق یعنی ب تخم ماهی ها.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fanew08 بازدید : 262 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 14:55