عشق یعنی ب تخم ماهی ها..

تمام روز رو یه گوشه افتادم و لغت ها و مثال های دیکشنریم رو خوندم. عاشق این کارم اما چیزی رو بهتر نکرد. تنها بودم. برق رفته بود. پاشدم تو تاریکی اتاقِ ع. آذر گوش دادم و شام پختم. هیچ چیز بهتر نشد. سارا دیشب گفت برگردم خونه؟ .. و نباید. رشت همون رشتِ ک یکسال و نیم پیش ک رفتی، آدم هاش همون ها هستند. همون هایی ک نفهمیدن تو کی هستی. رفتی تو ی کشور و قاره ی دیگه و اولین تابلوت قاب شد رفت رو دیوار یه گالری. حالا خونه ی تو اونجاست. برنگرد. و الان ماریوس میگه من تو باد می دَوَم.. و دارم سعی می کنم اولین باری ک از خودم پرسیدم چکار باید بکنم رو یادم بیاد! ده سال پیش بود یا بیشتر؟ و چ ادجکتیوی جز پثتیک برازنده ی منه؟ چ ناونی شایسته تر از لووزر؟ چ ادوربی جز هاردلی اور.. تنها زمانی ک این صفحه بازه و موسیقی پخش میشه نمی تونم ب چیزی فکر کنم و چ چیز بهتر از این. چ چیز بهتر از فکر نکردن. چ چیز بهتر از هیچی.. و ب خودم میگم بازش کن. مهم نیست چی تایپ میشه، فقط بازش کن. دلم می خواد با کسی حرف بزنم. من می خوام با یکی حرف بزنم. آی نیید پیپل؟؟ با یکی ک آخر جملاتش سه نقطه نگذاره. با یکی ک مجبور نشه اون وسطا بپرسه آر یوو رییلی الریات ما رینا؟ با یکی ک نمی دونم. هیچی نمی دونم. اینستا رو آن اینستال کردم چون نمی گذاشت دیس ایبل کنم. دلم می خواد جلوی یکی بشینم و فقط همو نگاه کنیم و یهو اون وسط مسطا زبونشو دربیاره. دلم می خواد سرم درد نمی کرد. دلم می خواست واتدفاکاور.