انادر بریک این د واال

ساخت وبلاگ

ما ریا زنگ زده بود. مامان هرجا دونات میبینه بهش خیره میشه، میره تو فکر..

..

خیره میشد و ب من فکر می کرد..

و وقتی برگشت اولین چیزی ک گفت اینبود ک ما ری دونات هات تو کیفمه. و من در نبردی مضحک خودم رو به انبوه دوناتی ک توی دستم بود باختم. بغض م رو به بوی آشناش، به بسته بندی بی تغییرش، به همه چیز باختم. تلاشی بی سرانجام برای نگه داشتن قطره ها اما نشد. مادرم فهمید و غمگین نگاهم کرد. هیچ نگفت و اجازه داد تو بغلم بگیرمشون و به ریه بکشم بوی شیرینشون رو. ب ریه های خالی م. 

ب اتاقم رفتم و تو عمیق ترین جای کمدم پنهانشون کردم. لعنت ب همه ی دونات های دنیا و ب تو ک.. فا ک یو و تمام اونچه ازت در من باقی مونده. از شش ماه فرصتی ک برای رهایی کامل نیاز دارم پنج ماه مونده...

دوو یوو میس مای اسمل؟

عشق یعنی ب تخم ماهی ها.....
ما را در سایت عشق یعنی ب تخم ماهی ها.. دنبال می کنید

برچسب : انادر,بریک,این,واال, نویسنده : fanew08 بازدید : 237 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 15:42