از آن رو که دوستت می دارم می توانی بروی...م.ب

ساخت وبلاگ

هزار چیز برای گفتن.. و وقتی این صفحه باز میشه یه هیچِ بزرگ جایِ اون "هزار" رو می گیره.

دارم کنار میام. کنار میام اما وقتی ابی میگه: دور میشی، میری، نگرانت میشم.. تمامِ دنیام سقفِ خونه های رودبارِ تو سی و یک خرداد شصت و نه میشه..

می میرم زیر این سقف.

نه، قصد ندارم نجات بدم خودم رو. به ثانیه های پلیر نگاه می کنم اما نمی بندمش. امی لی تو لیثیم میگه :I`m in love with my sorrow، منم عاشق این اندوهم..

دلم می خواد برای یکبار، اولین و آخرین بار هر چیزی رو ک هرگز ازش ننوشتم بنویسم و درش رو ببندم. که تموم شه اما انگشتام همونطور ک تایپ می کنن، پاکشون هم می کنن..

دیشب ک نوشتی دلت برام خیلی..

دلم لرزید اما .. بیشتر از این نخواستی و نمی دم.. منم دلم برای اونکه بودی تنگ شده، اونکه بودی, یا شایدم سال ها تظاهر کردی، یا شاید هنوز هستی و نمی خوای نشونم بدی، یا من ما ری نای گذشته نیستم و نمیبینمش، یا .. نمی دونم ..اما من دلم برای اون آدم تنگ شده..

هنوز سمت آبیِ آتش رو می خونم.. نازی پرسید رمانِ؟ در جوابِ نه  پرسید پس چیه؟ فقط تونستم بگم تشریح جزِء ب جزءِ درد..

+ دارم کارهای کوچکی برای تغییر زندگیم می کنم. تلاشی ناچیز برای فکر نکردن ب ریختنِ این آوار.. فردا باید برم پرده بخرم برای کلاسم..

++ کاش تهوع نداشته باشم تمام لحظاتی ک سعی می کنم واقع بین باشم...

+++ارغوانم آنجاست، ارغوانم تنهاست، ارغوانم دارد می گرید..


چون عشق
شرمندگی ای درجه سه است
و زن
شهروندی درجه سه است

و مجموعه‌های شعر
کتابهای درجه سه‌اند
به همین دلیل ما را
مردم جهان سوم می نامند...

+سعاده الصباح

عشق یعنی ب تخم ماهی ها.....
ما را در سایت عشق یعنی ب تخم ماهی ها.. دنبال می کنید

برچسب : دوستت,دارم,توانی,برویمب, نویسنده : fanew08 بازدید : 192 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 15:42